English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (6940 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
She considers herself to be the mastermind. She thimks she knows it all. U خودش را عقل کل می داند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
be your own worst enemy <idiom> U از ماست که بر ماست [کسی که به دست خودش برای خودش دردسر می تراشد.]
he pays his own money U نه اینکه از پول خودش یا پول خودش رامیدهد
Who knows?You never can tell. U کسی چه می داند ؟
Who knows what the end wI'll be? U عاقبت کاررا کی می داند ؟
in my f. U به ایین سوگند خدامی داند
Even a fool knows this . U یک احمق هم این رامی داند
Any fool knows that . U اینرا دیگه هرخری می داند
incarnationist U کسی که مسیح را خدای مجسم می داند
expert U شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
experts U شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
Every one is supposed to know to read and write . U فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
She considers it beneath her dignity to work . U کار کردن را کسر شأن خود می داند
He has been a beggar for a hundred years; yet he d. <proverb> U صد سال گدائى مى کند هنوز شب جمعه را نمى داند .
Blessings are not valued till they are gone. <proverb> U قدر عافیت کسى داند که به مصیبتى گرفتار آید.
If Ali is the camel-driver , he knows where to lea. <proverb> U اگر على ساربان است مى داند شتر را کجا بخواباند .
cast pearls before swine <idiom> U از بین بردن چیزی ارزشمندی بوسیله کسی که قدرش را نمی داند
to keep somebody in suspense <idiom> U کسی را در حالت هراس گذاشتن [چونکه نمی داند چه پیش خواهد آمد]
rationalism U سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
He scorns and sneers at everyone. He is contemptuous of everyone. U هیچکس راداخل آدم نمی داند (حساب نمی کند )
terrorism U عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
itself U خودش
herself U خودش
himself U خودش
habeas corpus U دستور احضار زندانی دستوری که دادگاه به زندان محل توقیف زندانی یی که توقیفش را غیر قانونی می داند
it tells its own tale U از خودش پیداست
in his own hand writing U بخط خودش
on/upon one's head <idiom> U برای خودش
in his own similitude U بصورت خودش
to his own profit U بفایده خودش
number one <idiom> U برای دل خودش
herself U خود ان زن خودش را
in his own similitude U مانند خودش
in his own name U به اسم خودش
in his own name U بخاطر خودش
He has got too big for his boots . He tends to swagger . It has gone to his head . U خودش را گه کرده است
He is behind it . He is at the bottom of it. U زیر سر خودش است
Hear it in his own words. U از زبان خودش بشنوید
She pressed the child to her side. U بچه را به خودش چسباند
It is her all right. U خود خودش است
There he is in the flesh. there he is as large as life. U خودش حی وحاضر است
vicarious saccifice U خودش به جای دیگران
his hat cover his fanily U خودش است و کلاهش
his own car [car of his own] U خودروی خودش [مرد]
He shot himself. U او به خودش شلیک کرد.
he pays his own money U پولش را خودش میدهد
It is a gain . U اینهم خودش غنیمت است
She only thinks of her self . she is self – centered. U فقط بفکر خودش است
The letter is in his own handwriting . U نامه بخط خودش است
all his g.are swans U غازهای خودش همه غوهستند
He fabcies himself as a writer (author). U به خیال خودش نویسنده است
She is the center of attraction . U آن زن همه را بسوی خودش می کشد
She looks after number one . she does herself well . نمیگذارد برای خودش بد بگذرد.
It is the work of her enemies . U کار دست خودش داد
He lowered himself in the esteem of his friends. U خودش را از چشم دوستانش انداخت
He fouled his reputation . U گند زد به آبرو ؟ حیثیت خودش
She fabricates them. she makes them up . U اینها را از خودش می سازد ( درمی آورد)
it pulls its weight U نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
autoinoculation U تلقیح کسی با مایه بدن خودش
One must uphold ones dignity. U احترام هر کسی دست خودش است
He was quite a fellow in his day. U زمانی برای خودش آدمی بود
She was reading the book to herself. U کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
get what's coming to one <idiom> U هرکسی نوع رفتار را خودش رقم میزند
He's back to his usual self. U او [مرد ] دوباره برگشت به رفتار قدیمی خودش.
Being an actor has a certain amount of kudos attached to it. U بازیگر بودن خودش تا اندازه ای جلال دربردارد .
He went underground to avoid arrest. U او [مرد] خودش را غایم کرد تا دستگیرش نکنند.
self feeder U ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
breezed U تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
hansardize U متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
primed U عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
primes U عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
fricandeau U گوشت گوساله سرخ کرده درروغن خودش
breeze U تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
prime U عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
autogamous U مربوط به لقاح یا باروری گل بوسیله گرده خودش
breezing U تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
He did away with himself . U کلک خودش را کند ( خود کشی کرد )
He is afraid of his own shadow. ازسایه خودش می ترسد . [خیلی ترسو است.]
He forced his way thru the crowd . U بزور خودش رااز میان جمعیت رد کرد
breezes U تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
automatics U آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
A prophet is not without honour, save in his own c. <proverb> U یک پیامبر را همه جا ارج مى نهند جز در سرزمین و خانه خودش.
automatic U آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
multiplication U عملیات ریاضی که یک عدد را یک واحد به خودش اضافه میکند
give someone enough rope and they will hang themself <idiom> U به کسی طناب بدی تا راحت خودش دار بزند
She gave me her phone number , but I'll be blessed if I can remember it ! U شماره تلفن خودش را به من داد ولی مگریادم می آید !
twicer U حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده
antigen U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigens U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
He feels he must have the last word. U او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
braking length U طول پارگی نخ [طولی از نخ که در اثر وزن خودش پاره شود]
I dare you to say it to his face. U خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
to bring somebody into line U زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
answer U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
privacy U حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش
answers U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answering U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answered U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people. U کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
fractal <adv.> <noun> O شکل هندسی که در خودش تکرار میشود هر قدر که آنرا بزرگ کنید یک حالت دارد
powered U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powering U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powers U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
self compiling compiler U کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
power U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
He has grown into a man . U برای خودش مردی شده ( بزرگ شده )
insitu U واقع در جای طبیعی خودش در جای خود
peripheral U که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
under lease U وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
She is the one who has done . It is her own doing U کار کار خودش است
external U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
privacy U قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
Recent search history Forum search
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1she loved to have the last word.
1you are in too much of a hurry.the young lady herself is fine.
1This is largely self-evident;
1eventually own his own sports club
1he said he was going to work in a gym, eventually own his own sports club, and he faught with his father about everyting
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
1او مي داند چه كسي مي تواند مجلس را گرم كند
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com